ღ♥ღشیطون بلاღ♥ღ

خوش آمدید به وبلاگ من عزیزم نظریادت نره!دووووووست دارمممممممم

ღ♥ღشیطون بلاღ♥ღ

خوش آمدید به وبلاگ من عزیزم نظریادت نره!دووووووست دارمممممممم

دانه ای که سپیدار بود!

دانه ای که سپیدار بود

دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید.سال های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود.

دانه دلش می خواست به چشم بیاید اما نمی دانست چگونه. گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشمها می گذشت . گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می انداخت و گاهی فریاد می زد و می گفت : ((من هستم ، من اینجا هستم ، تماشایم کنید .))

 

اما هیچ کس جز پرنده ها یی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره هایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه می کردند ، کسی به او توجهی نمی کرد.

دانه خسته بود از این زندگی ، از اینهمه گم بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت :

((نه ، این رسمش نیست. من به چشم هیچ کس نمی آیم. کاشکی کمی بزرگ تر ، کمی بزرگتر مرا می آفریدی .))

 خدا گفت:

((اما عزیز کوچکم ! تو بزرگی ، بزرگ تر از آنچه فکر می کنی . حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ شدن ندادی .رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده ای . راستی یادت باشد تا وقتی که می خواهی به چشم بیایی ، دیده نمی شوی. خودت را از چشم ها پنهان کن تا دیده شوی. ))

 

دانه کوچک معنی حرف های خدا را خوب نفهمید اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد.

سال ها بعد دانه کوچک ، سپیداری بلند و با شکوه بود که هیچ کس نمی توانست ندیده اش بگیرد.سپیداری که به چشم همه می آمد.

چند دو بیتی درباره شهدا...!

سلاممممممممم دوستان گلمممممممم از همگی تشکر میکنم که به وبلاگم سر میزنید و نظراتتون رو میگید!

به سفارش یکی از دوستای گلم درباره ی شهدا مطلب گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد...!

نظر فراموش نشه تشکــــــــــــــــــــــر



   چشم پاک دختری از جمله‌ای تر مانده است**

 چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است**

      روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش**

عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است**

 

     ای شهیدان ، عشق مدیون شماست**

     هرچه ما داریم از خون شماست**

    ای شقایق ها و ای آلاله ها**

     دیدگانم دشت مفتون شماست**



<<  یاد و خاطره شهیدان گرامی باد>>



مجنون نمازش را شکست...!


یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی

دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دلخونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو / این لیلای تو ..... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم.

در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم.

صدقمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد

گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی..

دیدم امشب با منی گفتم بلی..

مطمئن بودم به من سر میزنی

در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم.

صد چو لیلا کشته در راهت کنم


انسان‌ها...!

دکتر علی شریعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است:


١ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.

٣ ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

 ۴ ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند.

ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

وقتی کسی رو دوست داری:

 

حاضری جون فداش کنی ، وقتی کسی رو دوس داری/ حاضری دنیارو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی

به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی/ رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد باشه/ فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیارو به خاطر اون می زنی/ خیلی چیزارو می شکنی تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم/ اما صداشو بشنوی ، شب ، از میون دو تا سیم

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشمای اون گرو/ فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو

حاضری هر چی دوس داشت ، به خاطرش رها کنی/ حسابتو ، حسابی از مردم شهر جدا کنی

حاضری حرف قانونو ، ساده بذاری زیر پات/ به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب با وفات

وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا میگذری/ تولد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی ، یه خار توی دساش نره/ حتی یه ذره گردوخاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر/ اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر

حاضری هر جا که بری به خاطرش گریه کنی/ بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی/ رو دست مجنون بزنی ، با غصه ، همخونه شی

حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن/ دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دست تکون بدن

حاضری اعتبار تو به خاطرش خراب کنن/ کارتو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن

حاضری که بگذری از شهرت و اسم و آبروت/ مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه رو به روت

وقتی کسی تو قلبته ، یه چیز قیمتی داری/ دیگه به چشمت نمیاد اگر ثروتی داری

حاضری هر چی بشنوی حتی آگه سرزنشه/ به خاطر اون کسی که خیلی برات با ارزشه

حاضری هر روز سر اون با آدما دعوا کنی/ غرور تو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

حاضری که به خاطرش پاشی بری میدون جنگ/ عاشق باشی ، اما بازم بگیری دستت تفنگ

حاضری هر چی گل داریم ، دونه به دونه بشمری/ بسوزی از تب نگاش اسمشو وقتی می یاری

حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش بکنی/ پشت سرت هر چی می گن چیزی نگی گوش بکنی

حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن/ پرنده های شهرتون دونه به دونه بمیرن

حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس/ وقتی کسی رو دوس داری ، معنی نمی ده دیگه ترس

**وقتی کسی رو دوس داری صاحب کلی ثروتی

نذار که از دستت بره ، این گنج خیلی قیمتی**